لگد های پسرکم
پسر ناز من این روزا لگدهای محکم میزنه بابابی هم تازه حس کرده تو دلمم چکارایی میکنی اونقد داد زده یه حالی شده نگو باور نمیکرد اینقد حست کنه عزیزکم از امروزم پاهام گرفته کم کم را رفتن واسم سخته اما مجبورم زیاد نشینم تا چاق نشم راستی دختر مریمم دیروز بدنیا اومد ایشالا نوبت منم برسه ی هم بازی دیگه چن هفته پیشم به دنیا اومد مهیلا خانم. اومدی پیشم اشنا میشین پس به افخار سلامتی این دخملا و شما ...
نویسنده :
آنا
23:58
بدون عنوان
عشق من این هفته رفتی 27 هفتگی دیگه تو شکم مامان بزرگ میشی قبلا طرف چپ میخوابیدم این هفته کلا هیچجور نمیشه دراز بکشم عضلات شکمم میگیره خیلی درد ناک اما وقتی حس میکنم تووجودمی درد فراموشم میشه پسر نازم امروز واکسن کزاز زدم چن روز پیشم خاله سمیرام لحاف تشکتو دوخت ان نه هم دستش درد نکنه اومد روکششون و انداخت البته بابا علی سنگ تموم گذاش ی کمکی هم کرد دست همه درد نکنه مامانی هم کمر درد گرفت نقش تدارکات داشتم .گلم میبوسمت زود بزرگ شو ...
نویسنده :
آنا
23:00
بدون عنوان
عزیزم امروز جمعه 19/2/93مصادف با سالگرد مامان جون .مامان جون خیلی مهربون بود با رفتنش ی غم بزرگ تو دلم کاشت مامان امروز مراسم گرفته میرم اونجا در ضمن جواب ازمایش قند خونم خوبه .دختر زهرا هم پری روز بدنیا اومد دلبندم فردا میرم خونه خاله سمیرا بابا علی هم میره میانه کارای اداری رو تموم کنه ...
نویسنده :
آنا
14:46
`نفس مامانی
سلام مامانی پسر نازم امروز با بابا رفتیم دکتر فشارمو گرفت خوب بود بعد برا تعیین سن و رشد و سلامتیت رفتیم سونوگرافی صدای قلبتم شنیدیم قربونت بشم بابایی هم با ذوق تموم تماشات میکرد ت و شکم مامان دقیقا 25 هفته گی هستی ضربان قلبت منظم با ریت 143 میزنه هی چ مشکلی نداری خیلی ممنون خدایا شکرت بعد اومدیم بازار هوس توت فرنگی کرده بودی تا رسیدم خونه خوردم فردا قرار با خاله سمیرا اینا بریم گردش جلفا عزیزم میبوسمت برا اومدنتلحظه شماری میکنم قرار ناهار درست کنه تا من اذیت نشم آخه خیلی به فکرمه امیدوارم تو راه اذیت نشی . ...
نویسنده :
آنا
16:03
بدون عنوان
بدون عنوان
پسر خوشگلم جلفا خیلی خوش گذشت برات اسباب بازی گرفتیم عکساشو برات میذارم چند روزه دیگه هم قرار لحاف تشکاتو بدوزیم خلاصه داریم برا اومدنت حاضر میشیم فردام میرم ازمایش قند خون بدم میگن سخته چن بار ازم خون میگیرن چن ساعتم باید گرسنه ب مونی پسر نازم مامانی رو تا الان اذیت نکردی فدات شم چقد پسر ساکت و نازی هستی دلم میخواد زود ببینمت ...
نویسنده :
آنا
19:46